?️ به کجا چنین شتابان ⁉️
گلهای کوهنوردی ما یکی، یکی پرپر میشوند❗️
و این قصه درد را پایانی نیست.
مرثیه پشت مرثیه ...
و غم و رنج پدر و مادرها
اندوه بیپایان برادر و خواهرها
و ناله دردآور خانوادههای داغدار
کوهنوردی، احتیاط است، و احتیاط!
اغلب این عزیزان کوهنوردانی قابل بودند و با تجربه!
چه کنیم گاهی شاید، فراموشمان میشود،
شاید مسخ میشویم،
که در کوهنوردی اولین اشتباه میتواند، آخرین باشد!
مواظب باشیم! خانوادهها دیگر تحمل این همه رنج و عذاب را ندارند!
این چه رسم کوهنوردی است ⁉️
کمی اندیشه و بازنگری در شیوه .....
با کولهباری از احتیاط و هوشیاری ......
کوهنوردی، ورزش انسانسازی است، نه انسانکشی!
سروهای کوهستان
منبع : انجمن پزشکی کوهستان ایران
?️ فرودهای پر حادثه:
در این لحظات سخت و آزار دهنده که هیچ کاری هم از دستمان بر نمی آید شاید به استناد سخن حضرت مولانا کوشش بیهوده به از خفتگی باشد.
بیشتر اسیبهای کوهنوردی هنگام فرود اتفاق می افتد بعضی از منابع به بیش از 80% اشاره کرده اند. تجربیات ما از حوادث سالهای اخیر کوهنوردی و همیالیانوردی هم همین مسئله را نشان میدهد، چه در کوهنوردان آماتور و چه در کوهنوردان حرفه ای که نمونه های بسیاری را نیز میتوان نام برد. (دکتر بهالو، لیلا اسفندیاری و...).
ولی براستی چرا فرود حتی برای کوهنوردان حرفه ای و توانمند هم آبستن حادثه است؟
1- سبکبار بودن
بسیاری از کوهنوردان برای اینکه فشار کمتری را هنگام صعود به قله تحمل کنند و یا بتوانند سرعت حرکت بیشتری داشته باشند و یا گاه ضعف و ناآمادگی خود را بپوشانند با کوله باری سبک بدون به همراه بردن حداقل امکانات اقدام به صعود بخصوص از کمپ های آخر و یا در صعود های یکروزه میکنند. این افراد بنا را بر این میگزارند که در مسیر هیچ اتفاق غیر منتظره ای رخ نخواهد داد. هوا خراب نخواهد شد، راه را گم نخواهند کرد، اتفاقی برای کسی نخواهد افتاد و ... و این یعنی سپردن سلامت و جان خود به احتمالات و قضا و قدر.
بسیاری از این کوهنوردان به راحتی صعود می کنند و باز میگردند اما اگر کوچکترین تغییری ایجاد شود: راهی به خطا رفته شود، بادی بوزد، برفی ببارد، مهی جلوی دید را بگیرد (که بسیار هم پیش می آید ) آنگاه ...
برای نمونه میتوان به حادثه دماوند برای تیم کوهنوردی هرمزگان و یا حادثه کل جنو نام برد که نبود اندک وسایل شب مانی، کمی آب و غذا باعث شد تا شب مانی ساده به فاجعه ای بزرگ بینجامد.
2- اعتماد به هوشیار ماندن هنگام بازگشت:
بسیاری از کوهنوردان هنگام برنامه ریزی برای بازگشت به توانمندیهای خود در حالت عادی تکیه میکنند توانایی هایی چون: قدرت بدنی، توان مسیر خوانی، توان نقشه خوانی، تجربه کوهنوردی و... در حالیکه بخصوص در ارتفاع در صعودهای سنگین در آب و هوای سرد و مخصوصا در هیمالیا به هیچ عنوان کوهنوردان نباید به هوشیاری و توان ذهنی و در نتیجه قدرت بدنی خود هنگام بازگشت اعتماد کنند.
زیرا به دلایل متفاوت هوشیاری و توان ذهنی انسان در ارتفاعات بلند و در صعودهای سنگین به شدت کاهش یافته و تخریب میشود. آثار ارتفاع بخصوص در منطقه مرگ، طولانی شدن ماندن در ارتفاع، سرما و هیپوترمی و عوارض آن، کمبود آب بدن ناشی از تعریق و فعالیت سنگین، کاهش شدید انرژی ناشی از فعالیت و بی اشتهایی و اشکالات تغذیه ای در برنامه ها که معمولا پیش می آید و تخلیه انرژی عواملی هستند که هر کدام به تنهایی برای از بین بردن هوشیاری انسان کافی هستند، حال اینکه در کوهستان و بخصوص در ارتفاعات بلند معمولا همه همراه هم میباشند و بخصوص آسیبهای ناشی از ارتفاع و کمبود اکسیژن و سرما و هیپوترمی به شدت باعث اختلال در قضاوت و زوال عقل و هوشیاری میشود.
نگاه انسان نه تنها نمیتواند از توانمندیهای خود بهره ببرد بلکه حتی نمیتواند در شریط خاص و حتی عادی قضاوت درستی داشته باشد. هرچه زمان صعود بیشتر شود هرچه به ساعات پایانی روز نزدیک شویم این مشکل بیشتر و حاد تر میشود و در نتیجه در هنگام فرود که معمولا پایان روز و پایان صعود است بسیار بیشتر به چشم می آید. باید به خاطر داشت که هوشیاری انسان در پایان یک صعود سنگین در باز گشت از هیمالیا نمیتواند چندان قابل اعتماد باشد.
3- اشتباه در مسیر خوانی:
آنچه انسان از طبیعت هنگام صعود می بیند با آنچه هنگام فرود دیده میشود بسیار متفاوت است. به این علت گفته میشود در صعود همیشه پس از چند گام، برگردید به پشت سر بنگرید و مسیر بازگشت را با خود مرور کنید. کوهنورد موفق کسی است که فرودش را از اولین لحظه صعود آغاز کند و در تمام مسیر حتی یک لحظه از اندیشیدن به بازگشت غافل نشود. بسیاری از دو راهی ها، پرتگاه ها، پستی و بلندیها و... هنگام بازگشت است که دیده میشوند و اگر در راه صعود ارزیابی نشده باشند می توانند مشکلات بسیار به بار آورند.
4- صعود تا آخرین نفس تا آخرین لحظه:
لذت رسیدن به قله، تلاش برای هدر نرفتن زحمات انسان، فکر کردن به عواقب و حرف و حدیث های صعود نکردن، همه و همه باعث میشود که گاه کوهنوردان دل به دریا بزنند و تمام داشته هایشان را در راه صعود و رسیدن به قله صرف کنند و آنگاه هنگام بازگشت با توجه به خطرات پیش گفت در پایان صعود و در پایان روز، خسته و با هوشیاری کمتر از حد طبیعی وقتی که دیگر آن نیروی عظیم که انسان را به قله می کشاند جای خود را به خواب آلودگی و خستگی و بی حوصلگی و نرسیدن و فرود میدهد به فکر بازگشتن بیافتند....
ادامه دارد...
انجمن پزشکی کوهستان ایران